سطوح استراتژی

۵ معنای استراتژی در سطوح مختلف کسب و کار که تاکنون نمی دانستید
حتما شما هم زیاد با واژه استراتژی رو به رو شدهاید، اما واقعا معنای استراتژی چیست؟ چه تأثیری در کسبوکار شما دارد؟ دارای چه سطوحی است؟ در این نوشته سعی شده تا به معنای استراتژی در سطوح مختلف کسب و کارها بپردازیم.
اصطلاح Strategos در یونان باستان، در علوم نظامی استفاده می شد و به معنای برنامه پیروزی در نبرد بود. با این حال ، در تجارت ، استراتژی ها بیشتر در مورد درک رقابت و تهیه برنامه ای برای پیشی گرفتن از رقبا است. اگرچه تئوریسینها و رهبران کسبوکار بسیاری تلاش کردهاند تا با مطالعه، به معنای دقیقی برای استراتژِی برسند اما هنوز هم تعریف واحدی برای واژه استراتژی وجود ندارد. یکی از دلایل این تعدد و عدم وجود تعریف واحد، دیدگاه متفاوت افراد به استراتژی است. برای مثال، برخی از افراد معتقدند باید زمان حال را به دقت بررسی، تغییرات بازار در صنعت را پیشبینی و بر این اساس برای موفقیت در آینده برنامهریزی کرد. این در حالی است که برخی دیگر فکر میکنند، پیشبینی آینده بسیار دشوار است و باید استراتژی را پلهپله و تدریجی پیش برد.
استراتژی دقیقا به چه معنا است؟
استراتژی، مسیر و چشمانداز کسبوکار را در بلندمدت مشخص میکند. در واقع به کمک آن میتوان به برنامهریزی درستی در استفاده از منابع برای رفع نیازهای ذینفعان و بازارها رسید. بسیاری از بزرگان بر وجود استراتژی برای رسیدن به موقعیت و جایگاهی منحصربفرد تأکید دارند. یعنی هر کسبوکاری باید بداند که برای خلق مزیت رقابتی و تفاوت در بازار از چه مهارتها، منابع و نقاط شاخصی بهره بگیرد.
ویژگی های استراتژی
قبل از این که به سراغ سطوح مختلف استراتژی برویم برای درک بهتر و عمیق تر این موضوع ویژگی های آن را بررسی می کنیم:
۱.استراتژی برنامه ای تخصصی برای داشتن عملکردی بهتر از رقباست.
۲.راهنمایی است برای نحوه عکس العمل مدیران به تغییرات در محیط کسب و کار.
۳.چگونگی تغییر مسیر برای اهداف نهایی را بیان می کند.
۴.احتمال موفقیت سازمان را برای رسیدن به اهداف تعیین شده به حداکثر می رساند.
معنای استراتژی در سطح کلان:
در این سطح از راهبرد نوعی برنامه و استراتژی کلی با در نظر گرفتن بخشهای گوناگون کسبوکار و بازارهای مختلف تنظیم میشود. در واقع به کمک استراتژی کلان، مشخص میشود که چگونه باید از ارزشهای تعریف شده برای کسبوکار خود حمایت کرد و آن را در بخشهای مختلف ارتقا داد. همچنین طراحی و اجرای استراتژی در این سطح باعث میشود تا راهکارهایی تعبیه شود که به موجب آن، همه بخشها با همکاری هم ارزشی تولید کنند که بیشتر از ارزش جداگانه هر بخش باشد. برای رسیدن به چنین دستاوردی باید در هر کسبوکاری ویژگیهای ممتاز و سطوح استراتژی تواناییهای ویژه توسعه یابد. این توسعه نیز نتیجه به اشتراکگذاری فناوری و منابع میان بخشهای مختلف است. چنین اقداماتی منجر به مدیریت بهرهور هزینهها میشود و در ترفیع جایگاه برند نیز نقش مهمی ایفا میکند.
معنای استراتژی در سطح هر بخش کسبوکار:
معنای استراتژی در سطح هر بخش از کسبوکار با معنای استراتژس در سطح کلان متفاوت است. در این سطح از استراتژی به مقوله رقابت در بازارهای منفرد پرداخته میشود و پاسخ به این پرسش، داده میشود: برای پیروزی باید چه کنیم؟ این سطح از استراتژی باید با اهداف استراتژی کلان مرتبط باشد.شایان ذکر است که برای کسبوکارهای نه چندان بزرگ، معمولا این دو سطح از استراتژی همپوشانی دارند. در هر حال، چنانچه خواهان رقابت در بازارهای متفاوت هستید، هر بخش از کسبوکار باید مسیر خود را مشخصا تعیین و شناسایی کند. در واقع نوعی استقلال در ضمن هماهنگی با اهداف کلی نیاز است. به ویژه زمانی که برندسازی مهم باشد.استراتژی در سطح کسب و کار، خود، شامل موارد زیر است:
آشنایی با سطوح مدیریت در سازمان و رده های مدیریتی
اگر سازمان را مانند بدن انسان در نظر بگیریم، بخش مدیریت کل آن مانند مغز است که بدن را هدایت میکند. سطوح مدیریت مانند سیستم عصبی است که به مغز در کنترل و هدایت بدن کمک میکند. مدیر کل، بدون مدیران سطوح پایینتر نمیتواند بر قسمتهای مختلف سازمان تسلط داشته باشد و آن را رهبری کند.
در یک کسب و کار فعالیتهای مختلفی انجام میشود، از تولید و توزیع محصول و خدمت گرفته تا فعالیتهای مالی و حقوقی و استخدام کارمندان. زمانی که شرکت در مرحله استارتاپ است، احتمالا مدیر به تنهایی میتواند تمام این امور را سطوح استراتژی مدیریت کند، اما با رشد سازمان مشغلههای او به اندازهای زیاد میشود که دیگر زمانی برای سطوح استراتژی نظارت بر تمام فعالیتها ندارد. عدم نظارت هم به معنی ایجاد و هرج و مرج در سازمان است و نیاز به راهکار دارد.
در این مقاله یاد میگیرید سطوح مدیریت چیست، سطوح سازمانی چیست و سمتها چه هستند و چگونه میتوانید به کمک آنها یک سیستم منسجم برای نظارت و مدیریت فعالیتهای سازمانی ایجاد کنید.
منظور از سطوح مدیریت در سازمان چیست؟
سطوح مدیریتی مانند سایر سطوح سازمانی از بالا به پایین ردهبندی میشوند. در یک سازمان سمتهای مدیریتی مختلفی وجود دارد که حوزه فعالیتی هرکدام از آنها بخشی از نیاز مجموعه را تأمین میکند. روشهای گوناگونی برای دستهبندی پوزیشنهای مدیریتی و نظارتی در سازمان وجود دارد.
آنچه کارشناسان به صورت مشترک به عنوان انواع سطوح مدیریت در سازمان میشناسند، سه سطح دارد که در ادامه آنها را توضیح دادهایم.
مدیریت ارشد یا عالی
مدیر عامل و معاونان او تیم مدیریت ارشد را تشکیل میدهند. مدیران ارشد کوچکترین تیم مدیریتی سازمان هستند و تنها مهرههای کلیدی یک سازمان در این تیم فعالیت میکنند. این دسته از مدیران زمان خود را برای اتفاقات و فرایند خرد سازمان صرف نمیکنند و بیشتر روی کلیات متمرکز هستند. برنامهریزی و تعیین اهداف بلندمدت و میانمدت، چیدن استراتژی سازمان، چیدن پلن فروش و بستن قرارداد همکاری با سایر مجموعهها از جمله کارهایی است که مدیران ارشد انجام میدهند.
مدیریت میانی
سطوح مدیریتی این دسته، نقاط اتصال بین مدیران ارشد و مدیران عملیاتی هستند. کار مدیران میانی سازمان ترکیبی است از نظارت بر فعالیتهای سازمان و مشارکت در تصمیمات.
به عنوان مثال مدیر منابع انسانی در سازمان یک مدیر میانی است. وظیفه مدیریت منابع انسانی این است که استراتژیهای منابع انسانی که از مدیران ارشد به دستش رسیده را در سازمان اجرا کند. این فرد باید برای اجرای این استراتژیها برنامهریزی داشته باشد و آن را به واحدهای مختلف سازمان انتقال دهد. اما مسئولیت بررسی اینکه آیا تک تک کارمندان از این استراتژی پیروی میکنند یا خیر، به مدیران عملیاتی برمیگردد.
مدیران عملیاتی
سومین مورد از انواع سطوح مدیریت در سازمان، مدیر عملیاتی است. این افراد سمتهایی چون سرپرست یک بخش، سرکارگر یا کارمند ارشد دارند. معمولا کارمندانی که سابقه بیشتری دارند و با سازمان آشناتر هستند به سمتهای سطح مدیریت عملیاتی میرسند. آنها افرادی هستند که در بطن سازمان هستند و بیشتر از دو گروه مدیر دیگر با کارمندان سر و کار دارند. پس میتوانند اطلاعاتی که لازم است به سطوح بالاتر برسد را به آنها منتقل کنند و راه ارتباطی بین ردههای پایین سازمان با مدیران ارشد مجموعه باشند.
دستورات و استراتژیها از مدیران ارشد به مدیران میانی میرسد. مدیران میانی برای این دستورات برنامهریزی میکنند و وظایف هر بخش از سازمان را به مدیر عملیاتی همان بخش منتقل میکنند. مدیر عملیاتی باید این دستورات را به کارمندان ارائه دهد و بر اجرای صحیح آنها نظارت داشته باشد.
اهمیت انتخاب افراد مختلف برای سطوح مدیریت در سازمان
بنیانگذاران زمانی که کسب و کارشان هنوز کوچک است، تصور میکنند نیازی به سطوح مختلف مدیریت در سازمان ندارند و خودشان میتوانند این کار را انجام دهند. آنها بر این باورند که میتوانند بعد از بزرگ شدن سازمان، مدیران جدید را به مجموعه اضافه کنند.
کسب و کارهای امروزی در تمام قسمتها، حتی بخش مدیریت، به تیم نیاز دارند، زیرا تاکنون کسی که همه چیز را بداند و بر همه مهارتها مسلط باشد، متولد نشده است! تصور کنید قصد دارید یک نمایش عروسکی اجرا کنید. شما در لحظه میتوانید یک عروسک را کنترل کنید و هرچه تعداد شخصیتهای نمایش شما بیشتر شود، کیفیت نمایش پایینتر میآید، زیرا تنها هستید و کسی جز شما برای مدیریت این نمایش وجود ندارد.
هر قسمت از سازمان مثل یک عروسک است سطوح استراتژی که باید توسط یک عروسکگردان مدیریت شود. اگر در نمایش یک تیم عروسکگردانی حضور داشته باشند و شما هم به عنوان کارگردان نمایش را مدیریت کنید، همه چیز خیلی خوب پیش میرود. این سطوح استراتژی مثال ساده میتواند اهمیت حضور افراد حرفهای در سطوح مدیریتی سازمان را روشن کند. البته فرایندهای سازمانی بسیار پیچیدهتر از عروسکگردانی هستند. ممکن است هر لحظه اتفاقی غیرمنتظره رخ دهد و روال کاری را مختل کند و به تصمیمگیری فوری و برنامهریزی دوباره نیاز داشته باشد.
یک اشتباه مهلک
نقطه ضعف بسیاری از سازمانهای دولتی حضور مدیرانی است که عملا هیچ کاری در سازمان انجام نمیدهند. چیدمان سطوح مدیریت در ادارات دولتی هیچ کاربردی برای کسب و کارهای مدرن ندارد و تنها باعث اتلاف هزینه و شکست میشود. پس ساختار ارگانهای دولتی را فراموش کنید سطوح استراتژی و روی ساختاری متمرکز شوید که به شما در مدیریت بهتر مجموعهتان کمک میکند.
به یاد داشته باشید که اعضای سطوح مدیریتی در سازمان شما حضور دارند تا به روال کاری نظم بدهند و بازوهای شما برای کنترل و هدایت سازمان باشند. مدیر ارشد به عنوان رأس یک کسب و کار باید همیشه از سلامت سیستم مدیریتی خود اطمینان داشته باشد. تصور کنید عصبهای یکی از دستها قطع شده باشد؛ مغز فرمان حرکت دست را صادر میکند، اما به دلیل آسیبدیدگی عصبها این فرمان به دست نمیرسد و دستور اجرا نمیشود. همین اتفاق ممکن است در بخشی که مدیر عملیاتی یا میانی آن وظایف خود را به درستی انجام نمیدهند، بروز کند.